دانلود آهنگ جدید

واوموزیک - دانلود آهنگ جدید ایرانی

دانلود آهنگ جدید

واوموزیک - دانلود آهنگ جدید ایرانی

اعتراض به خاک نشدن پیکر حامد هاکان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا

عماد طالب زاده با انتشار متنی نسبت به عدم خاسپاری حامد هاکان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا اعتراض کرد.

به گزارش صفحه اخبار موسیقی واوموزیک ، عماد طالب زاده با انتشار این متن نوشت: جایى که حقت بود آرام مى گرفتى … کاش اینقد فرق بین هنرمندامون نباشه …کاشکى کارى مى کردن که حداقل دوستاى نزدیکت اینقدر دلگیر نباشن از بى‌معرفتیایى که در حقت کردن … یه روزى آهنگهایى که مى خوندى همه جا بود، همه جا پخش مى شد … مجاز و غیر مجاز نداره تو براى مردمت خوندى …. روحت شاد … بهت قول مى دم یه روز دیگه یه جا دیگه هممون جمع مى شیم دوباره، همه چى از اول شروع مى شه و دوباره تو مى ترکونى و دوباره همه جا آهنگات پخش مى شه … به مرتضى سلام برسون شاید اونجا یه کار مشترک با هم ساختین که تو کنسرتاتون هم با هم خوندین …مطمئن باش مرتضى خیلى با معرفته… کسى چه مى دونه، وقتى به ذهن مى یاد یعنى شاید بشه … شاید شده … شاید

شایان ذکر است، مراسم تشییع و خاکسپاری زنده‌یاد حامد هاکان روز جمعه در حرم شاه عبدالعظیم شهر ری برگزار شد.

ادبیات آهنگین یا صنعت لیریک مسئله این است!

سجاد مالمیر: پیوند شعر فاخر با هنر موسیقی ناگسستنی است و موسیقیدان‌های ایرانی در حفظ کلام بزرگان ادب پارسی وظیفه سنگینی دارند.

ماه مهر یادواره و موسم طبع شعر است و شاعرانگی. در تقویم پارسی ۸ مهر روز بزرگداشت حکیم جلال‌الدین مولوی نام‌گذاری شده و ۲۰ مهر یادواره نکوداشت حضرت لسان‌الغیب. از طرفی سهراب سپهری زاده ۱۵ مهر است و کمی عقب‌تر، ۲۷ شهریور روز شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار. تقدیر چنین نوشته شده که در بازه‌ای ۲۵ روزه نقبی زده شود بر تاریخ دور و دراز شعر و ادبیات کهن و معاصر فارسی. شاید تلنگری باشد و شاید این یاد و یادواره‌ها چند باره متوجه‌مان کند که گوهر داریم و جوهر هستیم و چنان‌چه حضرت سعدی فرموده؛ قدر گوهر یکدانه جوهر‌ی ‌داند.

گفته‌اند که شعر جادوانه می‌ماند و ‌آن‌چه گفته‌اند، ثابت کرده‌اند. حافظ و مولانا شعرای قرون ۶ و ۷ هستند که نیم هزاره بعد همچنان کلام‌شان چون چشمه‌ای جوشان است. نیما، سهراب و شاملو هم نظیر سال‌های اخیر، دهه‌ها و سده‌ها زنده می‌مانند و نام‌شان جاودانه خواهد شد. این را مردم شعرپرور و خوش سرشت ایران ثابت کرده‌اند و نشان داده‌اند که از هر ابزاری برای زنده نگه داشتن کلام بزرگان خود و به تأسی از آن برای تأثیر گرفتن از کلام آن بزرگان استفاده خواهند کرد.

موسیقی یکی از ابزارهای تکامل‌یافته برای حفظ شعر است و به مرور مبین شده که این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. شعر را باید خواند و چه خوش‌ است اگر این خواندن به آواز و آهنگین باشد. موسیقی با کلام هم از دیرباز شعر فاخر طلبیده و همچنان هم هنرمندانی هستند که سره را از ناسره جدا می‌کنند و کلام فاخر را آواز می‌خوانند. کهن و امروزی هم توفیری ندارد. معیار، کلام فصیح است و فاخر؛ مثال آن‌چه که مثنوی‌سرایان و غزل‌سرایان پیشین سروده‌اند یا آن‌چه که به قلم شعرای نامی شعر نو آمده است.

رابطه میان شعر فاخر و موسیقی رابطه عجیبی است. شعر کهن فارسی به خودی خود آهنگین است و مخاطب این شعر به هنگام خوانش آن ناگزیر است به رعایت وزن و ملودی؛ چرا که شعر فاخر هم همچون موسیقی نت دارد و نت آن، همان عروض است. این ارتباط باعث شده که بسیاری از شعرای کلاسیک از جمله مولانا، ضمن مهارت شگفت‌انگیز در سرودن شعر، موسیقی هم بدانند و از موسیقی در سرایش اشعار کمک بگیرند. آورده‌اند که مولانا سازها، پرده‌ها و مقام‌ها را می‌شناخته و دستی در نواختن رباب داشته است. چنان‌چه دکتر شفیعی کدکنی اعتقاد دارد هیچ شاعری به اندازه جلال‌الدین مولوی با نظام موسیقایی هستی و حیات انسان، هماهنگی و ارتباط نداشته است.

کلاس آموزش آواز سنتی

قرابت شعر و موسیقی باعث شده که اشعار کلاسیک از قرن‌ها قبل در موسیقی اصیل ایرانی به اجرا در بیاید و در محافل مختلف خوانده شود. گرچه نسخه‌ای از آن آثار وجود ندارد ولی پیشینیان، غزل‌خوانی آوازخوان‌های دوره قاجار را تأیید کرده‌اند. با این حال موسیقی ایرانی از زمانی که ثبت و ضبط شد، به سمت ترانه‌خوانی رفت و اجرای اشعار کهن در موسیقی اصیل ایرانی تا حدی رنگ باخت. یکی از دلایلش به وجود آمدن موسیقی کلاسیک ایرانی بود که علینقی وزیری آن را بنیان نهاد و سعی کرد موسیقی را نت‌نویسی و نظام‌مند کند. خود همین اتفاق موجب شد تا آهنگسازهای دهه‌های ابتدایی قرن حاضر نت بنویسند و به ترانه‌سرایان بسپارند تا آن‌ها روی آن آثار کلام بگذارند. در نتیجه آهنگسازهای بزرگی چون اساتید صبا، دهلوی، خالقی، معروفی، یاحقی، خرم، وفادار، روحانی و... آثار ماندگاری ساختند که روی آن‌ها ترانه‌نویسی شد و عمده آن‌ ترانه‌ها هم فاخر و ارزشمند بودند.

در سال‌های منتهی به انقلاب، موسیقی اصیل ایرانی دوباره به مکاتب قدما بازگشت و اینبار بسیاری از جوانان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و گروه چاووش دست به تولید موسیقی ردیفی و دستگاهی زدند و برای این مهم از اشعار کهن فارسی و همینطور اشعار شعرای نامدار آن دوره نظیر مشیری، منزوی و رهی معیری کمک گرفتند. در دهه 60 که بسیاری از صاحبنظران آن را دهه طلایی موسیقی اصیل ایرانی پس از انقلاب می‌دانند، توجه آهنگسازان و آوازخوان‌ها به شعرای عهد قدیم دو چندان شد و در بسیاری از کنسرت‌ها و آلبوم‌های آن سال‌ها اشعاری از بزرگان ادب فارسی خوانده شد و این روند در دهه‌های 70 و 80 هم ادامه پیدا کرد.

اجرای اشعار کلاسیک همچنان هم در کانون توجه موسیقیدان‌های موسیقی اصیل ایرانی است و به ویژه در سال‌های اخیر، تجربه‌های متفاوتی در این زمینه صورت گرفته که از مهمترین آن‌ها می‌توان به ضبط و تولید آلبوم خیام‌خوانی، روایت داستان‌های شاهنامه در کنسرت‌های موسیقی، اجرای موسیقی همراه با سماع و برگزاری اپراهای مختلف از جمله اپرای خیام، مولوی، حافظ و سعدی اشاره کرد. همه این‌ها در راستای حفظ کلام فاخر فارسی و ارزش نهادن به جایگاه ویژه موسیقی است. ضمن آن‌که بازخورد موسیقی‌های برگرفته از اشعار کلاسیک نشان داده که چنین آثاری به حد کافی مخاطبان خاص خودش را هم دارد.

گرچه روند به موسیقی درآوردن اشعار کهن همیشه برقرار بوده و قطع نشده اما وضعیت شعر نو در موسیقی فارسی طور دیگری است. پیش از انقلاب تجربیاتی در این زمینه صورت گرفت و حتی برخی از خوانندگان پاپ کلاسیک آن دوره هم قطعاتی را بر گرفته از شعر مشیری و شاملو خواندند ولیکن این روند تداوم پیدا نکرد و در طول تاریخ معاصر کمتر آهنگسازی پیدا شد که عمده آثارش را برگرفته از اشعار سپید و نو خلق کرده باشد. در سال‌های پس از انقلاب نیز چنین تجربیاتی به صورت جسته گریخته انجام شد که بارزترین نمونه آن‌ اجرای شعر "زمستان" اخوان ثالث توسط محمدرضا شجریان است و شهرام ناظری. ضمن‌ آن‌که شجریان و ناظری اشعار نو دیگری از نیما، شفیعی کدکنی، مشیری و سهراب هم اجرا کرده‌اند ولی عمده اشعار اجرا شده این آوازخوان‌ها غزلیات و رباعیات شعرای کهن است.

کلاس آموزش آواز پاپ

شاید دلیل توجه کمتر به شعر نو در موسیقی ایران به دشواری آهنگسازی این اشعار برگردد اما آهنگسازانی بوده‌اند که نشان داده‌اند با شعر نو هم می‌شود ملودی و نغمات روان و شنیدنی ساخت. مردم هم نشان داده‌اند که اجرای اشعار نو با موسیقی ایرانی را دوست دارند و قطعاتی چون "زبان آتش" و "همراه شو عزیز" با صدای استاد شجریان گواه این مطلب است.

گرچه امروز شعر نو به لحاظ کمی در خلق موسیقی نقش به خصوصی ندارد ولی قابل پیش‌بینی است که روزی یک موج و جریان جدید، آهنگسازها و خوانندگان را به سمت این دست از اشعار بکشاند؛ کما این‌که در سنوات گذشته موجی مشابه آمد و برخی از خوانندگان پاپ را به اجرای کلام شعرای کهن ترغیب کرد و الان نمود آن را در آثار برخی از این خوانندگان می‌توان دید.

مسلم است که شعر و کلام را نمی‌باید و نمی‌توان از موسیقی این مرز و بوم جدا کرد. در سراسر دنیا تولید موسیقی با استفاده از "لیریک" رواج دارد که طی یک دهه اخیر موزیسین‌های جوان ایرانی هم به پیروی از فرهنگ موسیقی غرب سعی کرده‌اند به جای شعر و ترانه‌های نظام‌مند و موزون، از "لیریک" استفاده کنند و این روند تا جایی ادامه پیدا کرده که امروز ترکیب چند واژه و چند حرف اضافه و ربط را ترانه می‌نامند و با آن موسیقی تولید می‌کنند. تمام این اتفاقات در شرایطی می‌افتد که پژوهشگران ادبیات جهان، ایران را مهد شعر می‌دانند و سال‌هاست به دنبال پژوهش و ترجمه آثار شعرای کهن ایرانی هستند.

مردم ایران همیشه شعر می‌خوانند و همواره از نظام قرار گرفتن واژگان در کنار یکدیگر لذت می‌برند. شعر فارسی پیوندی ناگسستنی با موسیقی دارد و به تبع آن، موزیسین‌های ایرانی هر زمان که بخواهند می‌توانند به اشعار بزرگان این عرصه رجوع کنند و اشعار فاخر آن‌ها را به زبان موسیقی در بیاورند. شاید این وظیفه‌ای است که بر دوش موزیسین‌های ایرانی نهاده شده و در شرایط فعلی بیش از هر زمانی نیاز به انجام این وظیفه احساس می‌شود. امید است که موزیسین‌های ایرانی از نعمت ادبیات غنی شعرای کشور خود غافل نشوند و با اجرای اشعار فاخر، دین خود را به بزرگان ادب پارسی ادا کنند.

آشنایی با موسیقی بومی

در بحث‌های مربوط به فرهنگ و هنر به کرات از واژه "بومی" نظیر شعر بومی یا موسیقی بومی استفاده می‌شود. پرسش این است؛ وقتی می‌گوییم "موسیقی بومی" منظور چیست؟

هنگامی که ما به موسیقی ملل و سرزمین‌های مختلف گوش میدهیم، با کمی دقت تفاوت آنها را با یکدیگر احساس میکنیم؛ مثلا تفاوت ملودی در دو قطعه فرانسوی و ایتالیایی را متوجه می‌شویم و یا از آنجایی که نوع استفاده از فواصل "پنتاتونیک" در موسیقی ایرانی و چینی تفاوت می‌کند، هنگامی که به یک قطعه موسیقی چینی گوش میکنیم تفاوت آن را با یک قطعه ایرانی کالا احساس می‌کنیم. یک مثال ساده‌تر، مقایسه‌ی موسیقی کلاسیکِ شرقی (مثلا موسیقی کلاسیکِ ایرانی) با موسیقی کلاسیکِ غربی است. ما با اندکی دقت تفاوت این دو نوع موسیقی را کاملا متوجه می‌شویم؛ دلیل آن است که در موسیقی کلاسیک ایرانی بیشتر از گام‌های مینور استفاده می‌شود در حالی که موسیقی کلاسیک غربی بیشتر در گام‌های ماژور است.

کلاس آموزش آواز سنتی

تفاوت‌ موسیقی ملل ناشی از عوامل گوناگونی نظیر؛ تفاوت‌های اقلیمی، تاریخی، آداب و رسوم و بسیاری مسائل دیگر است. همین تنوع تفاوت‌های محیطی، انسانی، تاریخ باعث می‌شود که موسیقی ایران با موسیقی شمال اروپا، موسیقی آفریقای جنوبی با موسیقی آمریکای لاتین و نظایر آن متفاوت باشد. حال اگر هرمنطقه را یک میدان بومی درنظر بگیریم، میتوانیم بگوییم تمام این انواع موسیقی‌ها، موسیقی‌های بومیِ آن منطقه هستند.

اما وقتی می‌گوییم " بوم" منظور چیست؟ به طور کلی بوم، محیط زیستگاهِ افرادی است که در اصول اخلاقی و آداب و رسوم و به طور کلی فرهنگی (یا خرده فرهنگ) در آن با یکدیگر اشتراک دارند.

حال اگر" کشور" را به عنوان یک میدان فرهنگی در نظر بگیریم، در این میدان، اقوام گوناگون با آداب و رسوم، تاریخ و فرهنگ‌های مختلف زندگی می‌کنند. به این ترتیب، همانطور که تنوع موسیقی در میان ملل وجود دارد در یک کشور نیز به دلیل این تنوعات، با موسیقی‌های متنوع و متفاوت مواجه هستیم.

به این ترتیب مثلا در ایران، موسیقی کردها، لرها، گیلک‌ها،بلوچ‌ها، جنوبی‌ها و سایر اقوامِ با هم متفاوت است.

کلاس آموزش آواز پاپ

بحث در خصوص دلایل مشخص این تفاوت‌ها و نقاط اشتراک آنها بسیار مفصل است به عنوان نممونه در پاسخ به این پرسش که چرا موسیقی کردهای ایران شامل ریتم‌های دو ضربی و کوبنده است، درحالی که موسیقی گیلک های ایران بیشتر در آواز دشتی ساخته می شود بحث‌های مفصلی صورت گرفته است که در اینجا مجال ذکر آنها نیست. اما نکته‌ی مهم و قابل توجه در مبحث موسیقی‌های بومی این است که در تمام دنیا، موسیقی بومی هر منطقه مختص به خودش است. این امکان وجود دارد که انتقال فرهنگی در بعضی مناطق باعث مشابه بودن موسیقی این مناطق باشد اما به هرحال ریشه‌ی موسیقی‌های بومی را می‌توان در آداب و رسوم منطقه‌ی رشد آن جستجو کرد.

نکته‌ی دیگر آنکه در ایران برای بیان مفهوم موسیقی بومی، از عباراتِ "موسیقی نواحی"، "موسیقی محلی"، "موسیقی فولکلوریک" و "موسیقی مقامی" نیز استفاده م‌ شود که امروزه بیشتر عبارتِ "موسیقی نواحی" در این باره کاربرد دارد البته باید به این نکته توجه کرد که از نظر تخصصی ، موسیقی نواحی در ایران حتما با آواز همراه می شود درحالی که موسیقی بومی ممکن است بدون آواز باشد.

رسول نجفیان: یک خواب باعث شد تا هر سال عرض ادبی به پیشگاه امام حسین(ع) داشته باشم

چندی پیش قطعه «رسم عاشقی» با صدای «رسول نجفیان» و به همت موسسه «مأوا» در رسانه‌های مختلف منتشر شد که این اثر بازخوانی متفاوتی از قطعه هیت «رسم زمونه» بود. اثری که شعرش توسط رسول نجفیان سروده شده بود اما شعر قطعه رسم عاشقی اثری دکتر محمدمهدی سیار و میلاد عرفان‌پور بود. اما رسول نجفیان یکی از هنرمندانی است که تقریباً هر سال قطعه یا آلبومی با موضوع ماه محرم دارد. البته این چهره سرشناس سینما و تلویزیون نگاه متفاوت و توام با دقت نظر نسبت به آثاری که ویژه ماه محرم و عزای امام حسین (ع) است دارد. پس از انتشار قطعه رسم عاشقی دقایقی را با رسول نجفیان هم‌کلام شدیم و او علاوه بر بیان توضیحات درباره فعالیت‌های شخصی‌اش در این عرصه، نکات جالبی هم نسبت به آثار موسیقی و مداحی‌های ماه محرم عنوان کرد.

به گزارش صفحه اخبار موسیقی واوموزیک رسول نجفیان ابتدا درباره شکل‌گیری قطعه رسم عاشقی که به مقام والای شهدا تقدیم شده گفت:«از طرف موسسه «مأوا» با من تماس گرفتند و تولید این قطعه را پیشنهاد دادند و گفتند که دو شاعر جوان هم روی شعر «رسم زمونه» شما، شعر جدیدی سروده‌اند و مایل هستند با همان ساختار بازخوانی شود. امتیاز این اثر برای ناشر است و ایشان هم هیچ وقت حرفی نداشتند. ناشر من آقای دکتر معظمی، رییس موسسه دارینوش، برادر شهید هستند. با آقایان محمدمهدی سیار و میلاد عرفان‌پور که از شعرای جوان ما هستند، شعر را بررسی کردیم. تنظیم این کار هم توسط «نیما علامه»، فرزند مرحوم احمد علامه‌دهر، انجام شد و در استودیو ایشان ضبط شد. من خودم ده‌ها شعر و آهنگ در رثای شهدای کربلا و دفاع مقدس دارم چون اگر با جامعه باشید و از دردهایش جدا نشوید، در برج عاج زندگی نخواهید کرد. من همیشه تلاش کردم با دردها و عشق‌های مردم زندگی کنم و لطف الهی باعث تولید قطعه‌ای شد که اکنون می‌شنوید. انشاالله اگر مقام ارجمند شهدا، بازماندگان آنها و جانبازان به قدر نوک سوزنی این کار را از ما بپذیرند خوشحال می‌شویم.»

او سپس در پاسخ به این سوال خبرنگار ما مبنی بر اینکه چرا هر سال قطعه یا آلبومی در مدح امام حسین (ع) و واقعه کربلا منتشر می‌کند و آیا داستان خاصی پشت این روند کاری وجود دارد، اعلام کرد:«من هر جا که می‌گردم به مسأله محرم می‌رسم. محرم در دین و آیین ما مقام ارزشمندی دارد چون شما به مقامی می‌رسید که جان خودت، خانواده و خاندانت را می‌گذاری و از آنها می‌گذری تا به فکر حق برسی. تمام اینها عشقی است که آن بندگان به خداوند داشتند. خود ائمه اطهار و اولیا و اوصیا، تماماً به خداوند و راه خداوند اعتقاد دارند. به هر ترتیب لطف الهی شامل حال من شد و خاطرات شگفت‌انگیزم هرچه بیشتر من را به سمت خواندن برای محرم سوق می‌دهد. ما در محله‌ای زندگی می‌کردیم که همه اقوام در کنار هم بودیم و می‌دیدم که مسیحی‌های عزیز، یهودی‌های عزیز و زرتشتی‌های عزیز برای این ماه نذر می‌کردند. شاید این خلوص روی من تأثیر گذاشته و نمی‌توانم از این فضا جدا شوم. بعدها که در روستاها به جمع‌آوری ثروت‌های کلان میراث فرهنگی پرداختم و مادرهایی که لالایی می‌گفتند و شاهنامه‌خوانی‌ها و مثنوی‌خوانی‌ها را بررسی می‌کردم، نوحه‌ها و نواهای عاشورایی را هم جمع‌آوری کردم. پس از جمع‌آوری این نوحه و نواها لطف الهی شامل من شد و با همت شرکت «سروش» یک مجموعه به نام «با عاشورا می‌گریم» و یک مجموعه به نام «ذوالجناح آمد بی‌سوار» را منتشر کردیم. این نوحه‌ها همگی پانصد یا ششصد ساله بودند و پیرمردها می‌گفتند که این نواها سینه به سینه به آنها رسیده است. در نتیجه فکر می‌کنم این نواها یک درس و تربیت است و صرفاً یک مراسم آیینی نیست.»

این بازیگر و خواننده در ادامه خاطره جالبی هم از افشای یک راز مهم عنوان کرد:«یک نکته می‌خواهم بگویم که از شما می‌خواهم حتماً در این مصاحبه ذکر کنید. خارج از ایران در کنار دوستانی از کشورهای مختلف بودیم و به آنها گفتم که می‌خواهم یک راز نظامی را برای شما فاش کنم و شاید من را به جرم جاسوسی اعدام خواهند کرد! به آنها گفتم این راز بسیار پیچیده و مهم است. گفتم ما یک قدرت بزرگی به نام ماه محرم و یک پیشرو به نام امام حسین (ع) در کشورمان هست، اگر کسی بخواهد به ایران ضربه بزند باید محرم و امام حسین(ع) را از مردم بگیرد. چون ما بمب اتمی و چیزهای دیگر نداریم. اما می‌بینیم که نتوانستند محرم را از ما بگیرند. سال‌ها بر سر این مردم موشک‌های بزرگ می‌بارید و خیلی‌ها می‌گفتند همه چیز تغییر می‌کند اما قدرت امام حسین(ع) باعث شد تا مردم سال‌های جنگ را تحمل کنند. الان هم اگر قرار باشد کوچکترین خطری باورها و ایمان ما را تهدید کند، جوانانمان به سوریه می‌روند و می‌جنگند تا چنین اتفاقی رخ ندهد. از سوی دیگر می‌بینید که هر سال عظمت عاشورا بیشتر می‌شود. درست است که عده‌ای برای نان خوردن یا مثل من برای گرفتن پاکت و چک در محرم کار انجام می‌دهند! اما 99 درصد این مردم خلوص دارند و اگر اتفاقی برای این کشور رخ دهد با یک یا حسین(ع) همه چیز را حل می‌کنند. دلیل ارادت من به محرم این است و اینکه یک خواب باعث شد تا زندگی من عوض شود و هر سال عرض ادبی به پیشگاه آن امام داشته باشم.»

اما رسول نجفیان خوابی که به گفته خودش باعث ایجاد تغییراتی در او شده را هم برایمان تعریف کرد:«زمانی که من مدرسه می‌رفتم یک زباله جمع‌کن در محله ما بود. در آب انبار یک خرابه زندگی می‌کرد و نامش آقا مهدی بود و هیزم روشن می‌کرد. اهل محل او را دوست نداشتند ولی یک بار که در قهوه‌خانه نشسته بودم، شعری از حافظ خواندم. بعداً فهمیدم سواد ندارد ولی قرآن کریم و حافظ و مولانا را حفظ بود. ایشان از زباله‌ها چیزهایی پیدا می‌کرد و هر روز به اندازه دوازده زار و ده شاهی برای خودش وسایلی پیدا می‌کرد و می‌فروخت و غذایی تهیه می‌کرد. حتی اگر به او ده میلیارد هم می‌دادید بیشتر از آن دوازده زار و ده شاهی برای خودش چیزی جدا نمی‌کرد. با ایشان دوست شدم و تحلیل‌های او از قرآن و حافظ و مولانا روی من تأثیر گذاشت. یک بار خواب ایشان را دیدم که جلوی در همان خرابه‌ای که زندگی می‌کرد ایستاده بود و از آن خرابه نور خارج می‌شد. در خواب به او گفتم که اینجا چه خبر است و به من گفت که وارد شو و امام حسین(ع) آنجا نشسته است. وارد آن آب انبار شدم و خوشبختانه یا متأسفانه هیچ چیز جز نور ندیدم اما صحبت‌هایی انجام شد. از خواب پریدم و آن شعر «بیا و ببین هان چه‌ها کردند/چه خنجرها در سینه‌ها کردند/چه خشکی که بر چشمه‌ها کردند/چه آتش‌ها بر خیمه‌ها کردند/سر اطهر یادگار رسول/جدا از تن بر نیزه‌ها کردند/چه با مهمان کربلا کردند.» را همان شب ساختم و خواندن این شعر حدود سی دقیقه طول می‌کشد. شاید از برکت آن خواب است که با وجود همه گناهان می‌توانم این ارادت را داشته باشم.»

این هنرمند سپس دیدگاه خود پیرامون قطعات موسیقی ویژه ماه محرم را اینگونه تشریح کرد:«هر چیزی یک محک دارد و از اصول نباید پایین آمد. محک ما نوحه‌های کهن است که سنگ را به گریه می‌اندازد. عربده‌کشیدن و فریاد زدن در برخی نوحه‌خوانی‌ها در شأن امام حسین(ع) نیست. من این کارها را مطلقاً قبول ندارم چون هیچ حس و حالی از معنویت به من دست نمی‌دهد. کارهای مدرن و برخی قطعات که سخیف‌تر از کارهای لس‌آنجلسی است هم در شأن محرم و عاشورا نیست. وقتی اسم امام حسین(ع) می‌آید نباید سراغ مسائل پاپ و هوی متال برویم و این موارد واقعاً لطمه می‌زند و روی جوانان اثر نمی‌گذارد. اعتقاد دارم هرکاری که می‌کنیم باید با تکیه بر این میراث فرهنگی ارزشمند باشد و بی دلیل کارهای من درآوردی انجام ندهیم. جناب مولانا می‌فرماید: آن گدا گوید خدا از بهر نان/متقی گوید خدا از عین جان. در حقیقت کسانی که از عین جان، خدا خدا می‌کنند و در احترام و حرمت خدا هستند کارشان متفاوت است.»

نجفیان سپس درباره انتقاداتی که در گذشته نسبت به مداحی‌های ماه محرم داشته هم گفت:«در ابتدا باید بگویم که خاک پای تمام مداحان هستم چون یک بار شخصی گفت که تو وارد مداحی شده‌ای اما به او گفتم که من اصلاً لیاقت پاک کردن کفش مداحان را هم ندارم. تمام این افراد برای من مقدس و محترم هستند اما یک سری مداحی‌ها هست که مشخص است سوادی پشتشان قرار ندارد. البته خوشبختانه دیدم که جناب «سعید حدادیان» و برخی عزیزان تشکیلاتی را راه انداختند تا هر کسی به خودش اجازه ندهد، وارد این عرصه شود. برخی عزیزان نظیر آقایان حدادیان، طاهری یا کریمی حق بزرگی بر گردن مداحی کشور دارند و خوشبختانه کارشان هم به روز است. من هم همیشه انتقاداتی نسبت به مقوله مداحی‌های ماه محرم داشتم اما مداحان سرشناس کشور، این حوزه را از آفت مصون می‌دارند. اما همه باید مراقب باشند تا به نام مداحی یا عزاداری، بدعت‌هایی در محرم آورده نشود. هر فعالیت و حرفه‌ای احتیاج به مراقبت و اصلاح دارد و این مراقبت در مقوله‌های مربوط به امور معنوی و الهی دوچندان باید باشد.»

و این هنرمند در پایان گفت:«در پایان دوباره به آن شعر جناب مولانا اشاره می‌کنم: آن گدا گوید خدا از بهر نان/متقی گوید خدا از بهر جان. امیدوارم این خدا خدا گفتن ما برای نان نباشد و برای جان و عزت و معنویت آدم‌ها باشد.»

آیا موسیقی سنتی ایران، موسیقی غمگینی است؟

آیا «موسیقی اصیلِ ایران، موسیقی‌ای حزن‌آلودی است؟» این سوالی است که همیشه عنوان شده و پاسخ آن، عموما مثبت است؛ گرچه نمی‌توان این موضوع را کم اهمیت دید که موسیقی ایران توانایی برآورده کردن همه خواست های موسیقیایی را دارد ؛ اما نمی‌توان این راهم نادیده گرفت که «غم» یکی از عناصرِ سازنده‌ی زیبایی در هنر شرق و خصوصا ایران است و عارفان نیز به غم پناه برده و انزوا و عزلت را وسیله‌ای برای تزکیه‌ی نفس دانسته‌اند. از طرف دیگر، تعدادی از موزیکولوگ‌ها، عاملی چون «ربع‌پرده» و «مونوتون» بودن در موسیقی اصیلِ ایران، را در بیانِ این خصوصیت موثر دانسته‌اند. به خصوص آنکه تا دوره‌هایی طولانی در موسیقی ایران «ارکستر» وجود نداشته و دستگاه‌های موسیقی تنها با یک ساز نواخته می‌شدند و طبیعی است نغمه‌ای که از یک ساز بیرون می‌آید، اندوهی خاموش دارد و مخاطبش را با تاملی دردناک مواجه می‌کند که در موسیقی ارکسترال، کمتر می‌توان نمونه‌ای برای آن یافت. این نظریه را البته بسیاری از موسیقی‌دانان از جمله «حسین دهلوی» مردود می‌دانند؛ از آن طرف به قولِ «نادر نادر پور» طرز ساختمان سازهای اصیل ایرانی نیز با سجیه‌ی موسیقی ما کاملا موافق و مناسب است و صدای کوتاه آلاتی مانند تار و سنتور، با طنین های مقطع و محدود، برای نواختن موسیقی «تک صدایی» ما، بسیار شایسته است و این توافقی که بین نغمات و آلات موسیقی ایرانی موجود است، خود نیز عامل توانایی در غم آلود کردن موسیقی ما به شمار تواند رفت. از آن طرف، مضمون‌های غم‌انگیز شعرِ فارسی نیز حالت اندوه‌زای موسیقی ما را تشدید و تقویت کرده است. هر چند در این میان بسیاری نیز بر این اعتقادند که:‌ «عاملی که ما آن را در موسیقی خود به غلط غم می نامیم و در حقیقت باید آن را حالتی دانست که چکیده افکار عرفانی و فلسفی و عظمت تمدن یک ملت کهنسال است همان چیزی است که مغرب زمین به علل بسیاری نتوانست بدان دست یابد و افتخار آن را برای خود کسب کند»

آموزشگاه موسیقی

در این میان پاره‌ای از اظهارنظرهای بزرگانِ موسیقی را مرور می‌‌کنیم:

امانوئل ملیک اصلانیان: موسیقی در سرزمین ما، نسبت به شعر بدوی تر است و در نتیجه غم آن افزون تر. در اینجا توضیح در باب غم مثبت و منفی ضروری به نظر می‌رسد: غم مثبت غم راستینی است که هدف دارد. از دایره تمنیات شخصی بیرون است. بارور و به همین لحاظ زیبا و دل انگیز است. غمی که در عرفان ایران موج می زند، از اینگونه است. تنهایی و انزوای عارف برای نزدیکی و مقارنه‌ی بیشتری با خدا و ابدیت ست و نه به خاطر سرخوردگی‌های شخصی و انفرادی. غم منفی ناشی از عقده‌هایی است که درآفریننده‌ی اثر هنری وجود دارد.

حسین دهلوی: در موسیقی ایران نشانه‌هایی از غم و شادی هر دو به نظر می‌رسد ولی شادی در آن تا حدی کم و به طوری است که اگر هشیارانه دقت نکنیم در انبوهی از مضامین غم‌انگیز این موسیقی محصور خواهیم شد و اثری از شادی در آن نخواهیم یافت. به هر بخش از آوازهای ایران که گوش کنیم بیشتر، احساس غم و اندوه در آن نهفته است- اما غمی عمیق که حاکی از دردها و رنج های گذشته ماست. حملات سخت و خانمان سوز مغول، ضجه و ناله مادرانی را که فرزند و خانواده‌ی خود را از دست داده‌اند و مردمی را که از هستی ساقط شده‌اند به دنبال داشته است. لالایی مادران به گوش فرزندانشان نشانه‌ای از تاثیر این ناملایمات بوده است. این کودکان که مردان و زنان آینده را تشکیل می داده‌اند همیشه با این نوع تاثرات رویاروی بوده‌اند. موسیقی ما پناهگاه تاثرات غم انگیز گذشته ماست و شاهد گویایی است که نشان می دهد ما در گذشته تا چه حد گوشه گیر بوده و در خود فرو می‌رفته‌ایم. شعر و ادبیات ما نیز حاوی تاثرات غم انگیز زیادی بوده و بی شک در تلفیقی که با موسیقی پیدا کرده است در ازدیاد صفت غم انگیزی موسیقی ایران نیز تاثیر به سزایی داشته است؛ ولی نباید فراموش کرد که موسیقی خود هنر مستقلی است که استعداد پذیرش هرگونه تاثیری را دارا می باشد و اگر این اندیشه را قبول کنیم که موسیقی بدون شعر نیز دارای شخصیتی است در اینصورت قبول خواهیم کرد که غم در موسیقی ما بدون ارتباط با شعر نیز وجود دارد.

محمدرضا شجریان: موسیقی هر ملتی نشان‌دهنده اتفاقات و فضای است که در طول تاریخ بر آن ملت رفته است و البته باید بدانیم که بین موسیقی اصیل و سنتی تفاوت وجود دارد. اگر عده‌ای فکر می‌کنند که این موسیقی غمگین است باید ببینیم که در طول تاریخ بر مردم ما چه رفته است.

مجید کیانی: بسیاری موسیقی ایرانی را غمگین توصیف می‌کنند و به همین دلیل هم نتیجه می‌‌گیرند که این موسیقی برای جوانان مناسب نیست و باید آن را کنار گذاشت. من وقتی موسیقی و نغمه‌های مربوط به مراسم ماه‌محرم را بررسی ‌کردم، متوجه شدم که آن نغمات چیزی جدا از موسیقی ردیف دستگاهی ایران نیستند و غم منفی هم در آن وجود ندارد، بلکه بیشتر آنها سرور و حماسه عاشقانه هستند. به بیان روشن‌تر اصول موسیقی ردیف‌دستگاهی ما مثل وزن، فواصل، گردش نغمات، تزئین‌ها و شدت‌نواخت نغمات در این دو با هم مطابقت دارند. کسانی که معتقد هستند موسیقی ایرانی غمگین است، حرف درستی می‌زنند اما یک نکته مهم در این بین نادیده گرفته شده و آن به تعریفی که می‌توان از واژه غم ارائه کرد، مربوط می‌شود. غم می‌تواند به دو صورت برای انسان به‌وجود بیاید؛ یکی غم منفی و کاذب است، که اصلاً خوب نیست. غم منفی انسان را به تخدیر و خمودگی می‌کشاند؛ همان طور که شادی کاذب و سطحی هم؛ یعنی نوعی از شادی که درونی و عمیق نیست و صرفاً در حد یک احساس سطحی و ظاهری در انسان به‌وجود می‌آید، اما نوع دیگری از غم هست که اصلاً این حالت‌های‌تخدیری و کاذب را ندارد بلکه برعکس تامل‌برانگیز و سازنده است. به همین ترتیب نوع دیگری از شادی به‌صورت شادی درونی و عمیق وجود دارد. غم و شادی می‌توانند کاملاً درونی، عمیق و سازنده و پر از سرور و معنا باشند. نغمه‌های به‌کار رفته در مراسم ماه محرم هم می‌توانند تابعی از غم سازنده و با شکوه حماسی باشند. البته در انواع تحریف شده، نگرش سطحی اجرا‌کنندگان به موضوع سبب شده است که آن شکوه حماسی دیگر در آثارشان نمود پیدا نکند. از طرفی برای انسان‌هایی که نگاه عمیق‌تری به این مسائل مهم دارند، غم و شادی با هم تفاوتی ندارد. غم برای آنها مساوی با شادی و شادی مساوی با غم است. همانگونه که می‌گوید: «غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد/ ساقیا باده بده شادی آن کین غم از اوست.»

کیوان ساکت: غمی‌که در موسیقی ایرانی هست یک غم فلسفی است که درآثار همه بزرگان عرصه هنر و ادبیات دنیا نیز وجود دارد. از تابلوی معروف لبخند ژکوند اثر داوینچی گرفته تا غمی‌که در مجسمه موسی اثر میکل‌آنژ است و… همان غمی‌است که در اشعار حافظ است و باید گفت که این غم، این جهانی و متعلق به این دنیا نیست و غمی‌فلسفی است که حاصل آن زایش شادی و برانگیختگی است و ارضای خاطر شنونده. گاهی شما اشک شوق می‌ریزید یعنی با وجود غمگینی شادی برایتان به همراه دارد به قول ابتهاج – دلخواهی آنقدر که غمت شادی آورد – ودر موسیقی نیز اینگونه است وگاهی اشک شوق را برای شنونده به همراه دارد و گاهی رقص سماع و شور و مستی. از سوی دیگر بخشی از این غم برمی‌گردد به تاریخ ایران که در طی سالیان همیشه سرشار از سختی برای مردمان بوده است. حمله اقوام بیگانه به این سرزمین پهناوردر طول اعصار و کشتن پدران و مادران و فرزندان این آب و خاک جایی برای احساس شادی در روحیه هنرمندان و آهنگسازان و نوازندگان نگذاشته است. هنرمند واقعی بازتاب دهنده و نمایان کننده روحیات مردم زمان خودش است اگر به موسیقی‌های مختلف در زمان‌های مختلف توجه کنید می‌توانید حدس بزنید که مردم آن در زمان خود چگونه می‌اندیشیده و چگونه می‌زیسته‌اند. غم موسیقی ایرانی غمی‌فلسفی و ناگزیر از شرایط دوران در زمان خودش بوده است.

سالار عقیلی: غمی که در موسیقی سنتی ایران وجود دارد؛ غم خوبی است، برای ما که اینگونه است.

ابوالحسن صبا: غم نهفته در این موسیقی برخاسته از غم ها و مصیبت‌های تاریخی ماست. حوادث غم‌بار تاریخی است که ذهنیت ما را دگرگون کرده و همه تراوشات ذهنی ما را چه در شعر چه در موسیقی و هنرهای دیگر غمگنانه ساخته است.

هوشنگ جاوید: یک سری از پرده‌ها در رساله‌های موسیقی هست به نام پرده‌های گریه‌آور، پرده‌هایی که انسان را به گریه و حزن وا می‌دارند. یک سری از پرده‌ها را شد البکاء (کمربند گریه) می‌گویند، اگر با این گوشه‌ها یک سری شعرها خوانده شود آدم گریه می‌کند، در این گوشه‌ها این موضوعات مطرح می‌شوند حتی گفته شده بود که اگر کسی در غربت است برایش این را بخوانند یا اگر برای مرگ عزیزان‌اش است چه بخوانند، همه موسیقی ایرانی خرد است، در موسیقی ایرانی بین شادی وغم به لحاظ علمی تعادل است، دستگاه همایون ذات پند دهنده دارد و نه حالت حزن‌آوری دارد و نه شادی‌آور. شما نمی‌توانید در همایون شادی صرف بگیرد یا غم صرف، دستگاه آرام بخشی است، شما هرگز نمی‌توانید کلیت موسیقی را حزن‌انگیز بدانید. موسیقی ایران در ذات خود چه در بخش نواحی چه ردیف و دستگاهی دارای شاخصه‌های متعدد است که دارای یک عدالت بین شادی و غم است و اصلا اینطور نیست که حزن بالا دارد.

به هر روی چه مخالفان و چه موافقانِ نظریه‌ی «غم‌انگیز بودن موسیقی سنتی ایران» بر این نکته صحه می‌گذارند که اگر غمی هم در این موسیقی وجود دارد؛ غمی مثبت است که باعث تامل و تفکرِ مخاطب می‌شود؛ با توجه به این ایام بی‌مناسبت ندیدیم تعدادی از قطعاتِ حزن‌آلودِ موسیقی ایران را مرور کنیم:

کلاس آموزش آواز کلاسیک

شب، سکوت، کویر: کیهان کلهر و محمدرضا شجریان

«محمدرضا شجریان» و «کیهان کلهر» همکاری‌های متعددی با هم داشته‌اند؛ اما آلبوم «شب، سکوت، کویر» یکی از ماندگارترینِ آثاری است که با همراهی این دو منتشر شده است. این اثر در سالِ 77 در آواز دشتی و بر اساس موسیقی مقامی شمال خراسان منتشر شد و در آن تعدادی از برترین نوازندگانِ موسیقی سنتی ایران از جمله اردوان کامکار، حسین بهروزی‌نیا، بیژن کامکار و خود کلهر نواخته‌اند. آثارِ باکلام این آلبوم همگی تصنیف‌هایی درباره درد و رنج‌های عاشقانه است. به قولِ منتقد RootsWorld شاعر خون می‌گرید و شما ناله او را در شب می‌شنوید. دلتنگی قوی و شدید این موومان تخصص شجریان است و این موضوع یکی از ویژگی‌های موسیقی سنتی ایرانی است که البته تقریباً تحمل آن خیلی سخت است. شجریان و کلهر این موضوع را اذعان می‌دارند و به همین خاطر این اثر را با تصنیف «ای عاشقان» به انتها می‌برند. از تمام سازهای زهی سنتی و محلی در این اثر مسجع با هیجان استفاده شده است که در آن شجریان از عاشقان (و شنونده‌ها) با استغاثه می‌خواهد درد و رنج عشق را فراموش کنند؛ چرا که خورشید پس از شب کویر طلوع خواهد کرد.

«مانی جعفرزاده» (تحلیل‌گر موسیقی) نیز در تحلیل این اثر گفته است: «هر چقدر که شکل‌گیری و معنای بالذات «شب، سکوت، کویر» وامدار کیهان کلهر است، خاصیت نوستالژیک امروزی آن، در نام شجریان و خاصیت و ماهیت ادبیات و کلام این اثر تنیده شده است. شاید اگر این اثر حتی با همین نگاه موفق کیهان کلهر و اتمسفر قدرتمند حاکم در آن، یک موسیقی بی‌کلام می‌بود یا توسط یک خواننده شهرستانی مقامی گمنام اجرا می‌شد، امروز دیگر این نوستالژی را که شما به درستی به آن اشاره می‌کنید، نمی‌داشت.»

نی‌نوا- حسین علیزاده

ابوالحسن مختاباد، پژوهشگر و منتقد موسیقی، به نقل از علیزاده می‌گوید وقتی شجریان این قطعه را شنید گفت: «علیزاده وقتی این کار را می‌نوشت به چه چیزی فکر می‌کرد که این همه غم و اندوه را به قطعه‌اش سرازیر کرد؟».

«حسین علیزاده» این قطعه را در سالِ 62 ساخت؛ قطعه‌ای در دستگاه نوا با همراهی ارکستر زهی. تکنوازی نی در این آلبوم توسط جمشید عندلیبی انجام شده است. آهنگسازِ برجسته‌ی این اثر می‌گوید که خوب یا بد؛ این اثر به شناسنامه‌اش بدل شده است. بنا به گفته علیزاده، نوشتن نی‌نوا حدود دو سال و ایدهٔ ساختنش حدود چهار تا پنج ماه زمان برده است. نتیجه و فکرهای اولیهٔ نی‌نوا برای او در سن ۲۳، ۲۴ سالگی شکل گرفته و او این ایده را در تک‌نوازی‌ها واجراهایش به شکل‌های گوناگون اجرا می‌کرد. به گفته علیزاده، زمانی که این قطعه را می‌ساخته، به دلیل جنگی که در آن دوره بین ایران و عراق وجود داشت و مبهم بودن نتیجهٔ جنگ، همراه با نوشتن نت‌ها اشک می‌ریخته است. ساختمان اصلی نی‌نوا، از همان ساختمان کلی دستگاه نوا پیروی می‌کند. علیزاده در یک گفت‌وگو بیان کرد که در نی‌نوا اگرچه از سازهای غربی و بین‌المللی استفاده شده است، اما محتوای آن عمیقاً ملی و ایرانی است. او بر این باور است که محتوی و جوهر حس اثر مهم است و اینکه یک اثر چقدر با جامعه ارتباط برقرار می‌کند و در این میان، نوعِ ساز را در حکمِ وسیله می‌داند.

کلاس آموزش آواز

باغ ارغوان و شمس الضحی: محسن نفر و حسام‌الدین سراج

«محسن نفر» آهنگسازِ کم‌کاری است؛ اما تعداد زیادی از آثارش جزو آثار ماندگارِ این سال‌های موسیقی ایران هستند. او با همراهی «حسام‌الدین سراج» دو اثر با نام‌های «باغ ارغوان» و همچنین «شمس الضحی» خلق کرده‌اند که هر دو درون‌مایه‌ای غمگین دارند و هنوز که هنوز است بعد از سال‌ها جزو آثار پرطرفدار موسیقی ایران هستند.

«نفر» که از محضرِ استادانِ‌ بزرگی بهره گرفته است در سال 1360 و با تاسیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی (حوزه اندیشه وهنر اسلامی) وارد این مرکز شد و به همراه حسام الدین سراج در شکل گیری واحد موسیقی حوزه هنری نقشی تعیین کننده ایفا کرد. بعدها سید عبدالحسین مختاباد و رضا مهدوی هم به این جمع پیوستند. نفر در سال های اولیه دهه شصت توانست مجموعه نینوا را با صدای حسام الدین سراج انتشار دهد. آثاری که از جمله قطعات خاطره انگیز زمان جنگ و انقلاب به شمار می روند. بعد از انتشار نینوای یک و دو با صدای سراج، نفر با سراج کاری ویژه انجام داد که همانا دو آلبوم وصل مستان و شمس الضحی را می توان نام برد ؛ آثاری که درزمان انتشار خود به عنوان ابتکاری تازه در موسیقی بداهه نوازی نام گرفت و حتی محمدرضا لطفی، آهنگساز و نوازنده برجسته تار، از آنها به عنوان آثاری در خور اعتنا و مبتکرانه یاد کرد. آلبوم باغ ارغوان، با صدای سراج و سرپرستی و آهنگسازی نفر و نیز البوم یادیار( به یاد امام خمینی) از دیگر کارهای نفر به شمار می رود. «شمس الضحی» تنها با یک گروهِ تار (اونیسون) و یک خواننده ضبط شده و تمامی خطوطِ تار این اثر را خود محسن نفر نواخته است و به همین جهت می‌توان گفت از این جهت یکی از منحصر به‌فردترین آثار موسیقی ایرانی است.

گل پونه‌ها: ایرج بسطامی و حسین پرنیا

این قطعه را که باید یکی از ماندگارترین قطعاتِ بسطامی دانست، در قالب هیچ آلبومی منتشر نشد و پس از مرگِ ایرج در قالب کنسرتی همراه با گروه همایون در تابستان ۱۳۷۸ به انتشار درآمد. شعرِ این اثر را که یکی از سوزناک‌ترین قطعات موسیقی سنتی ایران است؛ «هما میرافشار» سروده است که خود داستانی دارد: «سحرگاه چون پنجره را گشودم، عطر گلپونه‌های وحشی ، مشام جانم را چنان سرشار ساخت که بی اختیار به سال‌ها قبل ، یعنی زمان کودکیم بازگشتم. همان دخترکی شدم که در کنار باریکه‌ی آبی به نام جوی که از نزدیک منزلشان می‌گذشت با سبزه‌های نورَس و گلپونه‌های وحشی درد و دل می‌کرد. همان دخترک ساکت و آرامی که بازی‌های کودکانه نیز شادمانش نمی‌ساخت . سراسر وجودش غمی بود مرموز که هر روز غروب به هنگام بهاران او را به کنار پونه‌های سرسبز می‌کشید: «سلام پونه‌ها ... سلام گلپونه‌ها ... امروز مامان با من قهر بود ... و صبح نمی دانم چرا اخم‌های پدر باز نمی شد ، حتی وقتی با دست‌های کوچکم برای او چای می ریختم به روی من لبخندی نزد ، در عوض برادرم را .... گلپونه‌ها ... مهری ، دختر همسایه با من بازی نمی کند ، چند روز است احساس می کنم اگر پسر به دنیا می آمدم بهتر بود ... و گلپونه‌ها ، با چشمهای مهربانشان آرام به درد دلهای کودکانه ی من گوش می سپردند و هرگز از پرگویی‌های من نمی‌رنجیدند ، مطمئن بودم که آنچه با آنها گفته‌ام برای همیشه در سینه‌های پاک و نازنینشان دفن می شود . آری مطمئن بودم ... و آنها از همان اوان کودکی ، هر بهار سنگ صبور من بودند و من چه بسیارها که به انتظارشان چشم به راه ماندم . و اکنون در این سحرگاه روشن و دلپذیر بهاریِ خود می اندیشم ، در خود می گریَم و افسوس می خورم که چرا نمی‌توانم چون آن روزهای زودگذر و شیرین ، حتی به گلپونه‌ها نیز اعتماد کنم .... آه چه سخت است بدینگونه تنها ماندن که حتی نسیم سحری نیز همراز نیست و محرم راز. قطعه شعر گلپونه ها را بدین خاطر سرودم.»

گلپونه‌های وحشی دشتِ امیدم ، وقتِ سحر شد/ خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد/ من مانده ام تنهای تنها / من مانده‌ام تنها ، میان سِیل غم‌ها/ گلپونه‌ها ، گلپونه‌ها ، غم‌ها مرا کشت / گلپونه ها آزار آدم‌ها مرا کشت. گلپونه‌ها نامهربانی آتشم زد / گلپونه ها بی همزبانی آتشم زد.»

آتشی در نیستان: جلال ذوالفنون و شهرام ناظری

«آتش در نِیِستان» نیز آلبومی‌ حزن‌آلود است. این اثر بر پایهٔ هم‌نوازی سه‌تار در سال ۱۳۶۷، با صدای شهرام ناظری و سرپرستی و آهنگسازی جلال ذوالفنون اجرا شده‌است. این اثر البته تنها همکاری میانِ ناظری و ذوالفنون نبود؛ آنها «موسی و شبان» را نیز با همدیگر کار کرده‌اند؛ اما «آتشی در نیستان» بدون شک یک استثنا در این زمینه است که به موسیقی عرفانی نزدیک است. برخورداری از ریتم صحیح، متنی قوی و لحنی سوزان در این آلبوم، باعث شده تا آتش در نیستان اثری بی‌بدیل باشد. این اثر شامل قطعاتی به عناوین «سپیده» آواز در گوشه حجاز، هم‌نواز آواز جلال ذوالفنون، شعر خیام، «آتشی در نیستان» مقدمه و تصنیف، ساخته شهرام ناظری، شعر از مجذوب تبریزی، «یار مرا»، «قطعه ضربی حجاز» ساخته جلال ذوالفنون، شعر از مولانا، «قطعه ضربی»، بر مبنای ملودی محلی مازندران، ساختهٔ جلال ذوالفنون، «آن کیست»، بداهه‌نوازی و بداهه خوانی بر مبنای لحن محلی مازندرانی، هم‌نواز آواز: جلال ذوالفنون-و «ارغوان»، تصنیف ساخته شهرام ناظری، شعر حافظ است.

من عاشق چشمت شدم: فردین خلعتبری، علیرضا قربانی

«من عاشق چشمت شدم» آلبومی است که در آن تعدادی از قطعات خاطره‌انگیزِ «فردین خلعتبری» که پیش از این در موسیقی فیلم‌هایش شنیده بودیم، منتشر شد که معروف‌ترین آن «شب دهم» است. این اثر به کارگردانی حسن فتحی به مناسبت ماه محرم در سال ۱۳۸۰ پخش شد. «خلعتبری» خود درباره‌ی این اثر نوشته است: «در ساخت موسیقی کل مجموعه، متاثر از پایان آن بودم پس از آن که برای ساخت موسیقی این مجموعه انتخاب شدم ، پس از مطالعه فیلمنامه، تم‌هایی را که به نظرم می‌رسید، یادداشت کردم این تم‌ها باید هم طبقه اجتماعی و روحیات فردی شخصیت‌ها را انعکاس می‌داد، هم موقعیت تاریخی را منعکس می‌کرد و هم قصه را پیش می‌برد. تم‌های مختلفی در موسیقی این مجموعه وجود دارد: تم جاهلی، تم پلیسی، تم عاشقانه؛ هر میزان که داستان پیش می رفت و به قسمت‌های انتهایی می‌رسید، موسیقی نیز به بافت دراماتیک بیشتر نزدیک می‌شد و پیش از این مرحله ، موسیقی نیز مانند قصه بیشترحالت معرفی دارد. برای حیدر و دو موقعیت عاشقانه و جاهلانه وجود داشت که این دو موقعیت ، به همراه دو تم موسیقی به موازات هم پیش می رفتند و در نهایت به عشقی آسمانی تبدیل می شدند. در قسمت هایی از داستان نیز تم های اصلی تعزیه و تعزیه گردانی وجود داشت؛ تلاش کردم ، تحول شخصیتی به گونه‌ای استحاله‌گونه در موسیقی شنیده شود. این مساله ثابت کرد که موسیقی در برخی موارد این قابلیت را دارد که حتی متناسب با مناسبتی مذهبی ، به گونه ای علمی تهیه شود و پخش آن نیز مشکلی ایجاد نکند.»

حسن فتحی در ابتدا نمی‌خواسته «شب دهم» را برای تلویزیون بسازد. او قصد داشته آن را در قالب یک فیلم سینمایی برای حوزه هنری کار کند. سناریو را که می‌نویسد، متوجه می‌شود که قصه از حد یک کار سینمایی فراتر رفته است و باید به فکر یک ساختار چندساعته باشد؛ بنابراین از شکل سینمایی «شب دهم» منصرف می‌شود و سعی می‌کند در چارچوب مدیوم تلویزیون، این تم را پرورش دهد.

رگ خواب: سهراب پورناظری و همایون شجریان

«رگ خواب» با آهنگسازی «سهراب پورناظری» و آوازِ «همایون شجریان» که یکی از پرطرفدارترین قطعاتِ سال‌های اخیر است را نیز می‌توان یکی از آثاری دانست که در این روند قرار می‌گیرد. این اثر موسیقی متنِ فیلمی به همین نام به کارگردانی «حمید نعمت‌الله» است؛ خود پورناظری درباره‌ی این اثر به موسیقی ما گفته است: «از آنجا که موسیقی فیلم تابعی از اتفاقاتی است که در آن رخ می‌دهد، تلاش من در این اثر، این بود تا تراژدی‌ای که در حال وقوع است را با موسیقی به نمایش بگذارم. موسیقی باید به نمایش سقوط یک زن کمک می‌کرد. داستان درباره یک تراژدی است از زنی که به قهقرا می‌رود و متأسفانه زنان‌ ایرانی در رابطه‌هایشان این فضا و این جفا را بسیار تجربه می‌کنند.این جفا در این فیلم به خوبی نشان داده شده و به همین خاطر، فضایی احساسی بر آن غالب است. پس موسیقی‌ای که برای آن نیاز بود، جنس متفاوتی از دیگر تجربه‌های من در زمینه آهنگسازی فیلم را رقم زد.» سهراب پورناظری تم اصلی «ابر می‌بارد» بر اساسِ شعری از «امیرخسرو دهلوی» را در نوجوانی و آن‌هنگام که درگیرِ رابطه‌ای احساسی شده بوده، ساخته و حالا آن را بسط و گسترش داده و در این اثر از آن استفاده کرده است. «آهای خبردار» نیز بر اساسِ شعری از حسین منزوی از دیگر قطعاتی است که در این اثر سوز و گدازی بسیار دارد و «همایون شجریان» توانسته است آن را به بهترین شکل اجرا کند.

گاهی، سه گاهی: پویا سرایی و محمد معتمدی

آلبوم «گاهی سه گاهی» اثر «محمد معتمدی» است که در دستگاه «سه گاه» هارمونیزه شده است. این اثر که نخستین همکاری معتمدی و سرایی است، یک پروژه کاملاً سنتی و کلاسیک است که منطبق با موسیقی ردیف دستگاهی ایران است و با ارکستراسیون جدید تنظیم و برای ارکستر سنتی کار شده است. تمامی این آثار در دستگاه سه‌گاه طراحی شده است؛ ملودی تصانیف این آلبوم از محمد معتمدی است و گسترش و تنظیم تصانیف و ساخت قطعات دیگر آلبوم نیز بر عهده پویا سرایی بوده است. به گفته‌ی این آهنگساز دستگاه سه‌گاه از جمله مایه‌هایی است که در سال‌های اخیر کمتر مورد توجه آهنگسازان موسیقی کلاسیک ایران قرار گرفته، از جمله آخرین آثار قابل تامل در دستگاه سه‌گاه «بوی نوروز» حمید متبسم و «سرو» سیمین محمدعلی کیانی‌نژاد است. به خصوص به کارگیری مبانی آهنگسازی در مقابل بافت‌های بداهه یا غیر تصنیفی، چیزی است که کمتر در مورد دستگاه سه‌گاه منصه ظهور پیدا کرده است، برای مثال کار «رسوای دل» استاد شجریان که مبتنی بر تصانیف قدیمی موسیقی کلاسیک ایران و بافت تک صدایی آن است. از طرفی، بسیاری از هنرمندان برجسته مایل به نشان دادن توانمندی‌های خود در دستگاه سه‌گاه بوده‌اند. برای مثال استاد فرامرز پایور که مایه‌های ابوعطا و سه‌گاه را در موارد بسیاری دستمایه ابراز توانایی ویژه خود در موسیقی کلاسیک ایران قرار دادند. آنچه از تعاملات با محمد معتمدی در آن سال‌ها حاصل شد، توجه دوباره به مایه‌های کلاسیک بود.

فراق: پشنگ کامکار و صدیق تعریف

«فراق» از ساخته‌های «پشنگ کامکار» هم یکی دیگر از آثارِ غم‌انگیز و متعالی موسیقی ایران است. این اثر را «پشنگ کامکار» آهنگسازی کرده و گروه «شیدا» آن را به اجرا درآورده است. تریله‌ها و پاساژها و دراب‌های متفاوت در این اثر از جمله دلایل ماندگاری آن است.