در نظرسنجی که به مدت یک ماه ، جهت انتخاب مناسبترین سالن برای اجرای کنسرت برگزار شده بود،
سالن همایشهای بینالمللی برج میلاد به عنوان ‘بهترین سالن کنسرت’
و تالار وحدت نیز به عنوان دومین گزینه از سوی مخاطبین انتخاب شد.
سالن اصلی همایشهای برج میلاد، با ظرفیت ۱۶۰۰ نفر در دو طبقه همکف و بالکن،
قابلیت برگزاری همایش ها، کنسرت های موسیقی و پخش فیلم را داراست.
با در نظر گرفتن کاربری سالن اصلی برای همایش ها، سخنرانی، اجرای کنسرت، سینما،
با استفاده از تکنیک Line Array به صورت معلق در قسمت های مرکز – راست – چپ بالای سن
به سمت تماشاگران و مخاطبان قرار گرفته است
و بلندگو ها از سری Vertec است.
افزون بر تجهیزاتی که بیان شد،
برای تولید حجم کافی صدا به هنگام اجرای کنسرت یا پخش موسیقی،
چهار Sub Woofer در قسمت زیر صحنه تعبیه شده است.
ضمنا LED به مساحت ۴۸ متر مربع قابلیت پخش تصاویر ، فایل های ویدئویی و … را دارا می باشد.
اما تالار وحدت در سال ۱۳۴۶ توسط یوگینا آفتاندلیانس
بر اساس مدل نمونه اپراهال وین ساخته شده است.
زیر بنای این تالار حدود ۱۵۷۰۰ مترمربع است
و شامل یک سالن همکف و سه طبقه بالکن به صورت مدور میشود
که در مجموع گنجایش ۹۰۰ تماشاگر را دارد.
این ساختمان دارای دو زیرزمین،
تالار کنسرت شامل صحنه و سالن تماشاچیان در طبقه هم کف و ساختمان اداری تشکیل میشود.
صحنه از چهار بخش جدا از هم درست شده است.
جلوی صحنه ویژه اجرای تئاتر و اپراها است و آن را میتوان تا سه متر پایین برد
و دو بخش کناری صحنه را می توان تا شش متر بالا برد و بخش پشتی صحنه گردان است
بدین معنا که صحنه (سن) این تالار قابلیت حرکت افقی و دورانی و امکان تغییر ارتفاع (-۴/۵ تا +۱/۵ ) دارد.
طبعیتا این سالن با توجه به الگویی که برای ساخت آن یعنی اپراهال وین در نظر گرفته شده،
از نظر پوشش صدا و دید مخاطبین جهت اجراهای موسیقی خیلی گزینهی مناسبتری است
اما سالن همایشهای برج میلاد با توجه به
فضای بروزتر و تجهیزات صدای بهتر و موقعیت جغرافیایاش بیشتر مورد توجه مخاطبین موسیقی قرار گرفته
در حالی که این سالن صرفا با توجه به نامش برای همایشها مناسبتر است
تا برگزاری کنسرت و نمایش فیلم اما با این حال انتخاب مردم در خصوص بهترین سالن برای کنسرت،
«سالن همایشهای بینالمللی برج میلاد» به عنوان انتخاب اول و تالار وحدت به عنوان انتخاب بعدی است.
نتایج نظرسنجی بهترین سالن برای اجرای کنسرت به شرح زیر میباشد:
سالن همایشهای بینالمللی برج میلاد: ۶۲%
تالار وحدت: ۲۴%
سالن اریکه ایرانیان: ۷%
سالن نمایشگاه میلاد: ۶%
تالار ایوان شمس: ۱%
آیا تصور میکنید، صدای خاص که گروهی محدود از خوانندگان از آن برخوردارند، یک موهبت الهی است
که تنها به جمعیتی بسیار محدود داده شده است؟
اگر چنین تصوری داشتهاید، تاکنون در این زمینه ره به خطا بردهاید
و بعید نیست دیر یا زود بتوانید با آموزش آواز و انجام تمرینهای مشخص به صدایی در حد یک خواننده مطرح پاپ مجهز شوید!
آیا میخواهید صدای یک ستاره جهانی پاپ را داشته باشید؟
فقط تمرین کنید!
شاید چنین توصیهای عجیب به نظر آید
و همچنان تصور اینکه ژنتیک نقش اساسی را در دستیابی به یک موقعیت استثنایی در دنیای موسیقی ایفا میکند،
پررنگ باشد اما حقیقت امر آن است که
مطابق با پژوهشهایی که انجام شده و در عمل مورد آزمایش قرار گرفته،
تمرینهای علمی، میتواند از شخصی که فاقد توانمندی و استعداد در خوانندگی است، یک خواننده پاپ بسازد.
بر اساس تحقیقات منتشر شده در دیلی میل و مدیکال دیلی،
یک خواننده برجسته شدن نیاز به برخورداری از استعداد طبیعی،
یک عمر از خودگذشتگی و آموزش درجه یک دارد
و ترکیبی از هر سه اینها میتواند یک خواننده شهیر نظیر بوچلی رو شکل دهد
اما میتوان با ظرفیت طبیعی صدا نیز به یک ستاره پاپ مشهور و پرطرفدار تبدیل شد و میلیونها مخاطب داشت.
صدای خوب میتواند آموزش داده شود
و همانگونه که برای دستیابی به یک بدن ورزیده در باشگاههای ورزشی آموزش داده میشود،
میتوان حنجره و سیستم صوتی هر انسانی را نیز آموزش داد
و به سطحی رساند که بتواند بخواند و دیگران از شنیدن صدایش لذت ببرند؛ اتفاقی که پیش از این قابل باور نبود.
جاستین استونی مربی آواز در نیویورک میگوید:
«برخی با صدای بهتری به دنیا میآیند و یادگیری سریعتری نیز دارند
اما در نهایت هرکسی میتواند یاد بگیرند و با تمریناتی به اندازه کافی، به یک صدای خوب دست یابد.
شواهدی وجود دارد که به ما می گوید که اگر شما واقعا روش خوبی به کار بگیرید،
به خوبی می تواند آواز بخوانید، مگر آنکه محدودیت شدید در ساختار صوتیتان باشد.»
مطابق با یک مطالعه که دانشگاه مونترال در سال 2012 انجام داده،
20 درصد از مردم کنترل خوبی بر تارهای صوتیشان ندارد،
35 درصد ار مردم برای خارج کردن صدایشان تقلا میکردند
و 5 درصد به طور کامل فاقد توانمندی لازم برای دستیابی به یک صدای قابل قبول برای خواندن هستند
و در این میان برخی عوامل فیزیکی نظیر ابعاد جمجمه با حنجره و تارهای صوتی نسبتی دارند
که در تولید صدای بهتر تاثیرگذارند.
برای مقایسه تاثیر جمجمه و فیزیک بدن، پژوهشگران، بدن را با یک گیتار مقایسه کردهاند.
اگر ده گیتار داشته باشید و سیمهای همه این گیتارها را از یک جنس و از یک ریشه بیاندازید،
صدای با اندکی تفاوت را خواهید شنید
و بسیار بعید است که دو گیتار صدایی کاملاً یکسان داشته باشند.
این تفاوت اندکِ صدای گیتارها به دلیل کیفیت و ضخامت و ابعاد بدنه گیتار
(ولو چند میلیمتر بزرگ یا کوچکتر بودن)، پوشش رنگ روی بدنه و … است
و در انسانها نیز دقیقاً شکل حنجره، میزان توانمندی عضلات حنجره و… نقش مشابهی دارند؛
مواردی که در DNA اشخاص نهفته است.
در مطالعهای که توسط مجله ژنتیک پزشکی انجام شده،
نیمی از استعداد موسیقی ممکن است از طریق طبیعت آمده باشد
و در عین حال عوامل متعدد دیگری نیز در پرورش صدای اشخاص موثر است
و به عنوان نمونه، نواختن سازهایی نظیر پیانو و ویولون از کودکی یا جوانی می تواند
به یک فرد در یادگیری بهتر آواز خواندن کمک شایانی کند و در عین حال یک مسئله مهم،
این نیمه نهفته که باید از طرق مختلف از جمله پرورش صدا و فراگیری موسیقی از کودکی فعالش کرد،
را نهفته باقی میگذارد و آن هم عوامل روانی است.
اگرچه ساختار فیزیکی و ژنتیکی تاثیر عمیقی در توانمندی برای رسیدن به یک موقعیت ویژه در موسیقی را ایفا میکند
اما حقیقت امر آن است که در قالب اوقات،
مرز روانی و عدم وجود باور درونی مبنی بر توانمندی خوانندگی،
باعث میشود هر فردی نتواند به حداقل ظرفیتهای دارای ساختار صوتی طبیعی اش دست یابد
و بنابراین پیش از آنکه در پی تبدیل شدن به یک خواننده باشید،
باید از نظر روانی، به چنین باوری رسیده باشد و در عین حال در نظر داشته باشید،
آموزش پرورش صدا هنوز در ایران وجود ندارد و بنابراین اسیر کلاهبرداریها نشوید.
یاد داشت طاها افشین درباره کپی بودن تیتراژ شهرزاد که شاید برای کسانی که به تازگی روی به آموزش آواز اورده اند جالب باشد
ترانه ˝همخواب˝ در سریال ˝شهرزاد˝ که در توضیح آن از محسن چاووشی به عنوان آهنگساز و خواننده یادشده،
کاری است در مایه دشتی که شباهت بسیار نزدیکی با ترانهای دارد که اوایل دهه هفتاد ساخته شد.
شایسته است در ابتدا از سازندگان سریال فاخر “شهرزاد” قدردانی کنم
و این نکته را شفاف کنم که بحثی را در ادامه مطرح خواهم کرد
که به طور اختصاصی به بخشی از موسیقی متن این سریال یا به عبارت بهتر به ترانههای اجراشده در این سریال مربوط میشود
و انصاف این است که این یادداشت به کل مجموعه نسبت داده نشود.
موضوع موسیقی متن که به اعتقاد من یکی از وسوسهانگیزترین شاخههای موسیقی است
و تعریف ساده و مشخصی دارد.
موسیقی فیلم ، “سبک” نیست و آهنگساز اختیار دارد تا از تمام آنچه از داشتههای موسیقی موجود است،
استفاده کند .
این داشتهها، سازها، آواها، سبکها و فرهنگ ملل را شامل میشود،
چنانکه در اروپا و کارخانه بزرگ سینمایی هالیوود
همیشه شاهد ارکسترهای بزرگ در استودیوهای بسیار حرفهای و بزرگ هستیم
و پردهای عریضی که صحنههای فیلم را نمایش میدهد
و همنوازی ارکستر که گامبهگام با تصویر جلو میرود و موسیقی متن فیلم اتفاق میافتد.
انیو موریکونه و جیمز هورنر شاید دو تن از موفقترین آهنگسازان در این وادی به حساب میآیند.
البته این شاخه جذاب از موسیقی به همین یک نوع محدود نمیشود
و همانطور که بارها دیدهایم بسیار فیلمهایی که صرفاً با انتخاب موسیقی همراه بودهاند
و شاید یکی از درخشانترین نمونههای آن در سینمای خودمان، فیلم ” درباره الی” باشد.
با توجه به توضیحاتی که عرض شد به این نتیجه میرسیم که
در مواجه با موسیقی فیلم باید این نکته در نظر گرفته شود
که این موسیقی یا به طور خاص، فلان ترانهای که برای یک فیلم و یا سریال ساخته میشود
در وهله اول باید بتواند فضای آن تصویر را به ذهن مخاطب متبادر کند
که شخصاً معتقدم اگر یک موسیقی یا ترانه این قابلیت را داشته باشد، نیمی از راه را به درستی طی کرده
و شاید باقی داستان را بشود به دوش تنظیم، کیفیت ارکستر و موارد دیگر انداخت.
اما سریال “شهرزاد” که انصافاً موفق است
و روز به روز افراد بیشتری را به خود جذب میکند
از دو آهنگساز ، دو خواننده و چند تنظیمکننده استفاده میکند که این اتفاق آنچنان مرسوم نیست.
تیتراژ ابتدا و انتها به اضافه آنچه به درستی به آن موسیقی متن گفته میشود،
فردین خلعتبری ساخته که نگاهی حتی گذرا به کارنامه هنریاش ، هر کارگردانی را مجاب میکند
که کارش را به دست این آهنگساز مجرب بسپارد .
صدای علیرضا قربانی نیز بخش جدانشدنی کارهای خلعتبری است
و شاید قسمت اعظمی از شهرت و محبوبیت علیرضا قربانی
مدیون تیتراژهایی است که فردین خلعتبری موسیقی آن را ساخته .
گرچه تیتراژ این سریال با آن ترانهها فاصله دارد
اما تا اینجای کار “شهرزاد” صاحب یک یونیفرم موسیقایی است که به فضای داستان نزدیک است و روی تصویر آن نشسته.
اما چیزی که مردم از موسیقی “شهرزاد” گوش میدهند
مطلقاً ربطی به فردین خلعتبری و علیرضا قربانی ندارد.
در بخش دیگری از موسیقی این سریال و بهصورت موازی محسن چاووشی با ترانههای خودش
تبدیل به نمادی صوتی برای این سریال شده که البته پاپ بودن این ترانهها چندان مورد بحث من نیست،
اما از مجموع ترانههای خواندهشده توسط محسن چاووشی ،
دو ترانه بیشتر ذهن را به خودش مشغول میکند .
ترانه ” کجایی” با همکاری سینا سرلک که کلامی همگام با سریال دارد، اما ملودی آن پرمغز نیست
و صرفاً به تکرار فواصل میپردازد و انصافاً اگر صدای سرلک را از آن حذف کنیم به لحاظ حجم صدا نیز دچار اشکال است.
گرچه با معیاری که پیشتر آورده شد و با اتکا به شعر میشود گفت که نیمی از راه را رفته است.
در هر حال این ترانه پاپ توانسته جایی در بین مخاطبان برای خود باز کند
و اشکالات اساسی در آهنگسازی آن به چشم نمیآید که این نیز بیانگر سطح سلیقه عمومی است.
اما ترانه دیگری که با نام “همخواب” مشهور است
که در توضیح آن از محسن چاووشی به عنوان آهنگساز و خواننده یادشده،
کاری است در مایه دشتی که شباهت بسیار نزدیکی با ترانهای دارد که اوایل دهه هفتاد ساخته شد.
این ترانه توسط فرید زلاند با تنظیم منوچهر چشمآذر ساخته شده
و نصرالله معین نجفآبادی (معین) آن را خوانده است.
نام ترانه موردنظر ” دلسوخته” است و همانطور که از نامش پیداست ،
تعمداً در مایه دشتی ساخته شده و از ترانههای محزون و مشهور زمان خود است
که در سالهای بعد از هفتاد نظیر آن را در داخل بسیار شنیدهایم.
البته طرح این موضوع که این شباهت عمدی بوده یا محسن چاووشی قصد گرتهبرداری از این ترانه را داشته ،
قدری دشوار است، اما احتمال اینکه سازنده تحت تأثیر این ملودی بوده امری کاملاً شفاف است،
چرا که شروع آواز و حرکت ملودی چیزی بیش از هممایگی دو قطعه موسیقی است
و سؤال اینجاست که در اینگونه موارد هنرمند حاضر میشود به راحتی عنوان آهنگساز را برای خود انتخاب کند
در حالی که با توجه به تعاریف موجود ،
تغییر لحن و یا تنظیم متفاوت یک ملودی، آهنگسازی به حساب نمیآید.
در پایان فکر میکنم که این سریال به قدر کفایت محبوب است
و کاش موسیقی متن را به همان تیم اولیه میسپرد تا از همان یونیفرم معمول استفاده شود
و این تغییر لحن موسیقایی را نداشته باشد.
یکی از نکاتی که در هنگام آموزش آواز مدنظر است استفاده از ترانه اصیل است.
اما اخیرا صحبتهایی درباره کپی بودن تیتراژ معمای شاه شنیده شده است.
طاها افشین :
ترانههای ملی-میهنی همیشه به بیان ظلم و جوری که بر ملک و ملتی گذشته یا از رشادتهای مردمان آن دیار در حفظ وطنشان و یا در ستایش آن مرز و بوم ساخته میشود.
و کشور ما به دلایل متعدد گنجینهی بسیار پرباری از این نوع ترانههاست.
از “مرغ سحر” و “ای ایران” تا ترانههای ناب چاووش، همگی از بهترینهای این ژانر به حساب میآیند.
یگانه بودن آنهاست چنانکه “مرغ سحر” مشابه نیست و مشابهی ندارد
حتی اگر فرهاد آن را به روایت خود خوانده باشد که بسیار هم زیباست،
اما “مرغ سحر” همیشه یگانگی ملودی و شعر را به همراه دارد.
این روزها سریال “معمای شاه” از تلویزیون پخش میشود و طبیعتاً بخش موسیقی آن زیر ذرهبین است.
بابک زرین و سالار عقیلی که پیش از این تجربه همکاری در موسیقی سریال “تبریز در مه” را نیز داشتهاند
این بار ترانه ملی-میهنی دیگری را عرضه کردند که به هیچ وجه نه در قامت یک اثر میهنی که حتی در حد و اندازه کار مشترک پیشین این دو هنرمند نیز قرار ندارد.
با شنیدن این قطعه و به خصوص در لحظه ورود خواننده،
متوجه ملودی آشنایی میشویم که برای اهالی فن موضوع از یک آشنایی یا هم مایگی هم فراتر میرود.
شالوده اصلی ملودی آن یگانگی مورد نظر را ندارد
و اگر حافظه موسیقی مخاطب دقیق باشد به راحتی درمییابد که این ملودی همان ملودی آشنای ترانه “بیتانم وطن” است
که سالها پیش آن را چنگیز حبیبان اجرا کرد و اتفاقاً صداوسیما در آن مقطع این ترانه را آنقدر پخش کرد که تقریباً همه مخاطبان آن را حفظ شدند،
اما تأسف از جایی شروع میشود که بدانیم این ترانه و ملودی به هیچ وجه ایرانی نبوده و ساخته هنرمندان کشور همسایه ما یعنی ترکیه است.
ترانه “بیتانم” ترانهای کاملاً ترکی است و ابراهیم تاتلیسس آن را اجرا کرده و اتفاقاً جزو ترانههای مشهور این خواننده است
و چنگیز حبیبیان با تغییر در شعر، آن را بازخوانی کرده است.
از این شباهت عجیب! که بگذریم، این قطعه همچنان جای نقد دارد.
چرا باید قطعهای در ستایش ایران ساخته شود و کوچکترین رنگ و بویی از ایران را نداشته باشد.
اگر کلام را از این قطعه حذف کنید دیگر هیچ نشانی از ایران در آن پیدا نخواهید کرد
یا بهتر بگویم اگر تحریرهای سالار عقیلی را از این قطعه حذف کنید دیگر هویتی برای این قطعه ملی – میهنی نخواهد ماند.
قطعهای که قرار است شروعی برای یک سریال تاریخی با محوریت ایران باشد.
بماند که “ایران” گفتنهای سالار عقیلی کاملاً با ترجیعبندهای ترانه “محمد” فرهاد مهراد ذرهای تفاوت ندارد؛
ترانه بسیار و زیبا و دلنشین “محمد” که در ستایش پیامبر اسلام، سالها پیش توسط فرهاد مهراد اجرا شد و همچنان ماندگار است.
آنچه از این ترانه به ایران مربوط میشود تنها نوع آواز سالار عقیلی است که جای شکر دارد،
چون پیش از این ترانه ابتدای سریال را امیر یل ارجمند خوانده بود و با توجه به پاپ بودن این هنرمند اگر آن نسخه پخش میشد،
احتمالاً این اثر صرفاً از جهت آنکه به زبان فارسی خوانده شده به ما مربوط میشد و بس.
در هر حال انتظار میرفت و میرود که برای ساخت یک قطعه ملی – میهنی که قرار است راوی شکوه یک مملکت باشد دقت و وسواس بیشتری به خرج دهیم
و آنچه به لطف قُدمای موسیقیمان به وفور داریم از همسایه به عاریت نگیریم و قطعاتی بکر و ناب و درشان کشورمان بسازیم.